- جان سپاردن
- مردن هلاک شدن جان سپردن
معنی جان سپاردن - جستجوی لغت در جدول جو
- جان سپاردن
- جان دادن، مردن، جان سپردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردن موت
جان دادن، مردن، برای مثال ای غافل از آنکه مردنی هست / وآگه نه که جان سپردنی هست (نظامی۳ - ۴۸۱)
کشتن قبض روح کردن
کنایه از او را کشتن و قبض روح کردن، جان کسی را گرفتن
عمل جان سپار جان دهی فداکاری
فداکاری
جانبازی، فداکاری
دادو جا و مکان
جان دهنده فدائی
کسی که در راه کس دیگر از جان خود بگذرد، جان سپارنده، جانباز، فدایی